پیامبر امده است ... در میزند و وارد میشود ...
وارد خانه شده است ... ... با حیدر تنها میشود در خانه ... پیامبر میداند چگونه فرشته ای به علی سپرده است ... اما از زبان حیدر هم وصف فاطمه شنیدن دارد ...
میپرسید.....
علی , فاطمه در نزد تو چگونه است ؟..
فکر میکنم این لحظه غیر از پیامبر ....تمام فرشتگان بر لبان علی خیره ماندند ... حتی احساس میکنم خدا هم با این که میداند اما دوست دارد بشنود بار دیگر توصیف فاطمه را از زبان علی ...
علی میگوید : یاور خوبیست در مسیر اطاعت خدا ...
و من فکر میکنم غیر پیامبر که لبخند زد.. شاید تمام فرشتگان لبخند زدند , شاید تمام فرشتگان شروع به تشویق علی کردند و. شاید خدا هم لبخند زد..
علی که معصوم است , یاور میخواهد برای معصوم تر شدن , ... یاوری میخواهد که شکسته شدن پهلویش , علی را از خود بی خود نکند ... یاوری میخواهد که صبرش انقدر باشد که علی در سخت ترین مراحل بتواند صبر کند .. ,یاوری میخواهد که علی از جنس علی بماند ..
و بهترین یاور برای علی که قرار است سختی های بزرگی را در راه خدا بکشد . علی که قرار است بشود امیر المومنین . کسی نخواهد بود جز سیده نساء العالمین, جز بانوی جهانیان , جز مادر شیعیان , جز فاطمه ..
[ جمعه 92/1/23 ] [ 7:28 عصر ] [ پوریا ]